نیاز ۰۰۰


هنگامی که شب با لالایی جیرجیرکها چشمان سیاهش را بر هم می گذارد

 

و مهتاب هاله های نقره ایش را بر یاسها و شب بوها می پاشد ،

 

سجاده ی سبز نیاز را میگشایم

 

و شرمنده از بخشش و کرامتت ،

 

پیشانی بر خاک مقدست میگذارم

 .

پیچکهای سبز امیدبر جسم و روحم می پیچد

 

و گلهای سپید دعا می شکفند .

 

 خداوندا !

 

 یاد تو بهاریست جاویدان

 

و من همچون شاپرکی که در انبوه شکوفه هایش حیران و سرگردانم !!!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
فرهاد یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ب.ظ http://www.khiyali-nist.blogsky.com

سلام...خوبــــــــی...جالب می نویسی.......آرزوی موفقیت دارم واست.....شاد و خرم باشـــی ......

اگه خواستی سری هم به من بزن

***** خیالی نیست*****

مرمر یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:08 ب.ظ http://shahre-gonah.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی دارین واست ارزوی موفقیت میکنم
به منم سر بزن غزل جان

هیشکی یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:24 ب.ظ http://sedaye-pare-tanhai.blogsky.com/

سلام.
خوب نوشتی خوب ساده روون.خیلی خیلی ممنون.
همیشه از این کارا بکن.
باز هم سرمیزنم.
راستی بیشتر بنویس.
آدم می بری آون بالا بالاها . میخوام بیشتر اونجا باشم.
ممنون.
موفق باشی.
شریعتی وار فکر کن.
عاشق بمون.

مهدی =-=-=-دفتر عشق دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:59 ق.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوبی؟ خوش میگذره؟ دفتــــــــــــــر عشـــ‍ق به روز شد. منتظر قدم سبزت هستم... بهاری باشی و عاشق. یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد